.

فقط در صورتی میتونم واسه خودم زندگی کنم که رو تخت بیمارستان با یه بیماری، مثل سرطان معده بیدار بشم و تمام آدمای منفور زندگیمو همونجا ببینم و دورو بودنشون رو بکوبم تو صورتشون و تمام حرفامو بگم بهشون و هممم حتی تصورشم بهم حس خالی شدن و سبک بودن رو میده
بعد برم فرم اهدای عضو امضا کنم و برای یه‌روز فرصت بخوام و اون یه‌روز رو فقط راه برم و کارایی که میخوام رو انجام بدم. مسخره‌س. واسه زندگی کردن، اول باید مجوز مرگمو امضا بزنم. 
باید یه فهرست از کارایی که میشه با یه‌روز فرصت انجام داد و باید قبل از مرگم انجامشون بدم بنویسم. ولی نه، اون یه‌روز، برنامه‌ای نمیخواد. کاراییو میکنم که توی اون‌لحظه میخوام انجامشون بدم و خوشحالم میکنن. شاید برم جلوی مدرسه‌مون پیتزا و سیب‌زمینی بخورم، شایدم اون‌روز بخوام فقط آدامس بجوام. ولی کاریو میکنم که میخوام انجامش بدمهممم روز معرکه‌ایه قطعاً.
پسر! قدرت خیال‌پردازی رو نباید دست کم گرفت. چه فیلم‌سینمایی‌ای ساختم:))

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها