یهبار میگم چقدر خوبه که دورم انقدر خلوته و کسی رو ندارم و معمولاً نه کسی بهم تکست داده نه زنگ زده. میگم واقعاً حال و حوصله آدما رو ندارم و اینا.
یهبارم میگم چیکار کردم مگه که دورم انقدر خلوته و انقدر کسی رو ندارم که فردای تمومشدن امتحانام دارم راهی کتابخونه میشم چون کسی نیست که باهاش برم تا سر کوچه حتی.
یهبارم میگم مگه باید کسی باشه که برم بیرون؟
یهبارم میگم اگه ماشین داشتم، تنهایی رفتن و تنهایی رانندگی کردن خیلیم خوب بود و آخیش! کسی زیاد دورم نیست و دورم خلوته:|
یهبارم میگم سیبزمینی خوردن، تنهایی حال نمیده.
خلاصه که، سلامتی همهٔ خوددرگیرا رو خواستارم.
پ.ن: بله! فردا از هشت صبح میرم کتابخونه و حقمه که دورم انقدر خلوته. خودمم حوصلهٔ خودمو ندارم. حالاام یهوبلاگی ساختم که از کل جهان قایمش کردم حتی از لیست بهروزرسانی و دارم غرغر میکنم. خوبی وبلاگ اینه که بهت نمیگه دیگه غر نزن، خسته شدم. هممم:))) از خوششانسیای زندگیم همین که وبلاگنویسی رو شروع کردم:))))
درباره این سایت